طلیحة بن خویلد اسدیطُلَیحة بن خُویلد بن نَوْفَل بن نَضلَه، از قبیله بنی اسد بود، کنیهاش ابوحِبال و مدعی پیامبری بود. فهرست مندرجات۲ - ریاست قبیله ۳ - جنگها ۴ - مسلمان شدن طلیحه ۵ - ارتداد و ادعای پیامبری ۵.۱ - بالا گرفتن کار طلیحه ۶ - سوء استفاده از بیماری پیامبر ۷ - منافع اقتصادی ۷.۱ - نپرداختن زکات ۸ - نخستین درگیری ۸.۱ - غنایم جنگ ۹ - بازگشت به اسلام ۹.۱ - روایتی دیگر از بازگشت به اسلام ۱۰ - شرکت طلیحه در فتوحات ۱۱ - دانش نظامی طلیحه ۱۲ - عقاید ۱۲.۱ - دلایل پذیرش عقاید ۱۳ - وفات ۱۴ - فهرست منابع ۱۵ - پانویس ۱۶ - منابع ۱ - زندگینامهطلیحة بن خویلد بن نوفل اسدی همان گونه که از نامش پیداست از قبیله بنیاسد میباشد. در خصوص زندگی او قبل از اسلام اطلاعات چندانی در دست نیست. اولین باری که در تاریخ به نام طلیحة برمیخوریم مربوط است به سال چهارم هجری. در محرم این سال عده زیادی به فرماندهی طلیحة بن خویلد جمع شده بودند و میخواستند به مدینه حمله کنند. این امر، سریه «ابی سَلمة بن عبدالاسد» را در پیداشت و موجب شد آنها پراکنده شوند. [۶]
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ص۲۵۲.
در سال پنجم هجری و در غزوه احزاب طلیحه به منظور کمک به احزاب در این جنگ شرکت داشت. [۸]
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ص۳۵۲.
[۹]
ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۹.
او در این جنگ فرمانده قبیله بنی اسد بود. [۱۰]
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ص۳۵۲.
چون نسبش به فَقْعَس بن طَریف، از تیرههای بنیاسد بن خُزَیمه، از اعراب مُضَری میرسید، او را اسدی فقعسی خواندهاند. [۱۲]
ابناثیر، عزالدین، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، ج ۲، ص۴۷۷، چاپ محمدابراهیم بنا، محمداحمد عاشور و محمود عبدالوهاب فاید، قاهره ۱۹۷۳۱۳۹۳/۱۹۷۰۱۳۹۰.
در پارهای منابع، نام وی طلحه ذکر شده و از اینرو، به نظر اوچاوک، [۱۶]
بحریه اوچاوک، تاریخ پیامبران دروغین در صدر اسلام، ج۱، ص۶۹، ترجمه وهاب ولی، تهران ۱۳۶۴ش.
نام اصلی وی طلحه بوده است، ولی مسلمانان به سبب خشمی که از او داشتند وی را طُلَیحه، یعنی طلحه کوچک، نامیدند. [۱۷]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۸۸، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
۲ - ریاست قبیلهوی در دوره جاهلی، کاهنی معتبر و نیز رئیس قبیله بوده است. او را شاعر، خطیب، نثر مسجعنویس و دارای معلومات عمومی وصف کردهاند، که احتمالاً این قبیلِ توصیفات به سبب نقش مذهبی او بوده است. اشارههای راجع به دلاوری و دیدارهای او از دربار ایران در پیش از اسلام، نقش او را به عنوان رهبر قبیله نشان میدهد. [۱۸]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۸۹، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
۳ - جنگهااز طلیحه برای نخستین بار در تاریخ اسلام، در سریه قَطَن نام برده شده است. در آغاز سال چهارم هجرت، طلیحه و برادرش سَلَمه به همراه یاران خود، برای به دست آوردن غنیمت، درصدد حمله به مدینه بودند ولی در قطن، که محل سکونت بنیاسد بود، سپاه آنان از بیم لشکر مسلمانان به فرماندهی ابوسَلَمة بن عبدالاسد، بدون هیچ برخوردی پراکنده شد. در سال پنجم هجرت، طلیحه با قبیلهاش، بنیاسد، مشرکان قریش را در جنگ خندق همراهی کرد. ۴ - مسلمان شدن طلیحهدر سال نهم هجری (سال نهم هجری به عام الوفود مشهوراست. در این سال نمایندگان قبایل بسیاری خدمت رسول خدا رسیدند و اسلام آوردند.) [۲۵]
ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۹، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۵، پنجم.
زمانی که وفد بنی اسد بر پیامبر وارد شدند، طلیحه نیز همراه آنان بود. آنها همگی مسلمان شدند. [۲۸]
مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۵، ص۱۵۷، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ۱۳۷۴، اول.
بنابراین طبق نقل منابع طلیحه در سال نهم هجری اسلام آورد. [۲۹]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۲۳۰، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۳، دوم.
[۳۰]
مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۲، ص۸۴۱.
اما کایتانی، به اشتباه، تصور کرده است که طلیحه و قبیلهاش نامسلمان باقی ماندند تا آنکه نخستین بار خالد بن ولید آنان را به اسلام دعوت کرد. [۳۱]
بحریه اوچاوک، تاریخ پیامبران دروغین در صدر اسلام، ترجمه وهاب ولی، ص۷۰-۷۱، تهران ۱۳۶۴ش.
۵ - ارتداد و ادعای پیامبریاو پس از بازگشت به قبیلهاش مرتد شد و ادعای نبوت میکرد. [۳۲]
مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۲، ص۸۴۱.
او مدعی بود که جبرئیل نزد من میآید و وحی بر من نازل میشود و میگفت: «ذالنون» فرشتهای است که وحی را بر من نازل میکند. طلیحه با دروغ کار خود را پیش برد. سخنانی سجعگونه همانند قرآن گفت و مردم را به ترک سجود امر نمود. او به پیروانش میگفت: خداوند به سجده کردن شما و...نیازی ندارد. شما میتوانید ایستاده عبادت کنید و... [۳۵]
ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۴، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۵.۱ - بالا گرفتن کار طلیحهعلاوه بر قبیله بنیاسد، قبیله غَطَفان نیز از او پیروی کردند. [۳۹]
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۹، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.
عُیینَة بن حِصن فزاری نیز با ۷۰۰ نفر از بنیفزاره به طلیحه پیوست. مردم طی نیز در صدد همراهی با طلیحه بودند؛ اما عدی بن حاتم آنها را بازداشت.بنا به نقلی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ضرار بن ازور اسدی را برای مقاتله با طلیحه اعزام کرد؛ اما در همین زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رحلت کرد و کار طلیحه بالا گرفت. ابوبکر که امر جانشینی رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر عهده داشت، سال ۱۱ هجری [۴۵]
مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۴۷، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵، دوم.
خالد بن ولید را مامور سرکوبی طلیحه کرد.خالد بن ولید، عَکّاشة بن محصن اسدی و ثابت بن اَقرم را به عنوان مقدمه لشکر خود به سوی طلیحه فرستاد. حَبال بن خویلد (برادر خویلد) با آنها جنگ کرد و کشته شد. طلیحه و سلمه برادران حبال برای جنگ بیرون آمدند و با عکاشه و ثابت بن اقرم جنگ کردند و هر دو را به شهادت رساندند. ۶ - سوء استفاده از بیماری پیامبرچون پیامبر اکرم پس از بازگشت از حجةالوداع بیمار شد و خبر آن پیچید، بعضی قبایل مرتد شدند. طلیحه نیز در سَمیراء (از منزلگاههای بنیاسد) اردو زد و ادعای پیامبری کرد. عوام از او پیروی کردند و کارش بالا گرفت. او برادرزادهاش، حِبال، را برای رسیدن به توافقی نزد پیامبر فرستاد، اما پیامبر ضرار بن اَزْوَر اسدی را، به عنوان نماینده خود، به قبیله بنیاسد فرستاد و به جنگ با طلیحه مأمور کرد. [۵۸]
بحریه اوچاوک، تاریخ پیامبران دروغین درصدر اسلام، ج۱، ص۷۳، ترجمه وهاب ولی، تهران ۱۳۶۴ش.
در درگیری بین ضرار و طلیحه، شمشیر ضرار بر او اثر نکرد و این به اعتبار طلیحه در میان طرفداران او افزود. از طرف دیگر، با انتشار خبر رحلت پیامبر بسیاری از قبایل از پرداخت زکات به ابوبکر خودداری کردند. برخی قبایل تازه مسلمان نیز از مرگ پیامبر دچار حیرت شدند و پیروی از پیامبر زنده (طلیحه) را بر پیامبر متوفی ترجیح دادند. ۷ - منافع اقتصادیطلیحه که به دنبال دستیابی به مقام کهانت قبل از اسلام خود یا منزلتی همسان پیامبر بود، از تعصب قومی و منافع اقتصادی قبایل در ندادن زکات سود جست [۶۳]
غلامی دهقی، علی، جنگهای ارتداد و بحران جانشینی پیامبر (ص)، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، قم ۱۳۸۱.
و در مدت کوتاهی حمایت بسیاری از مردم قبایل اَسَد، غَطَفان، طَیء و فَزاره را به سوی خود جلب کرد و عُیینَة بن حِصن با هفتصد تن از قبیلهاش، فَزاره، به او پیوست. ۷.۱ - نپرداختن زکاتظاهراً حامیان طلیحه به پیامبری او ایمان نداشتند و فقط میخواستند از پرداخت مالیات به حکومت اسلامی اجتناب ورزند، زیرا وقتی طلیحه قبایل طرفدار خود را در دو منطقه اَبْرَق و ذیالقَصّه (منزلگاهی در یک منزلی مدینه به سوی نَجد) تقسیم نمود، آنان نمایندگانی به مدینه فرستادند تا درباره نپرداختن زکات به حکومت اسلامی با ابوبکر به توافق برسند، اما ابوبکر نپذیرفت. لذا این نمایندگان، با این خبر که مسلمانان نیروی کافی در مدینه ندارند، طلیحه و طرفدارانش را به تصرف مدینه برانگیختند. ۸ - نخستین درگیرینخستین درگیری مسلمانان با قبایلِ مرتدِ عَبس و ذُبْیان در منطقه ذیالقصه بود که در آن مسلمانان پیروز شدند و مرتدان به سوی طلیحه گریختند، که از سمیراء به بُزاخه (آبگیری از آن بنیاسد بن خُزَیمه در ناحیه نجد) رفته بود. سپس ابوبکر، خالد بن ولید را در رأس سپاهی به جنگ طلیحه فرستاد. [۷۳]
ابناثیر، عزالدین، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، ج۳، ص۹۵، چاپ محمدابراهیم بنا، محمداحمد عاشور و محمود عبدالوهاب فاید، قاهره ۱۳۹۰۱۳۹۳/ ۱۹۷۰۱۹۷۳.
در سال ۱۱ هجری در بزاخه بین خالد و طلیحه جنگ سختی روی داد که به یوم بزاخه معروف شد. [۷۹]
محمدابوالفضل ابراهیم و علیمحمد بجاوی، ایام العرب فیالاسلام، ج۱، ص۱۵۱، قاهره مقدمه: ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
در این جنگ عُیینَة بن حِصن فزاری، از یاران طلیحه، میخواست از پیامبری و پیشگویی طلیحه نیرو بگیرد، اما چون به دروغ بودن ادعای وی پیبرد، به همراه قبیلهاش از یاری کردن طلیحه دست کشید. طلیحه به همراه همسرش، نَوار/ نزار، به شام گریخت و نزد بنیجَفْنه یا قبیله کَلب اقامت گزید. [۸۹]
ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، ج۴، ص۲۵، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۹۰]
ابناثیر، عزالدین، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، ج۲، ص۴۷۷، چاپ محمدابراهیم بنا، محمداحمد عاشور و محمود عبدالوهاب فاید، قاهره ۱۳۹۰۱۳۹۳/ ۱۹۷۰۱۹۷۳.
۸.۱ - غنایم جنگغنایم و دو اسیر این جنگ، یعنی عُیینة بن حصن فزاری و قُرّة بن سَلَمة بن هُبَیره، به مدینه فرستاد شدند. با اینکه عُینیه به نفاق خویش اعتراف کرد، ابوبکر هر دو آنان را بخشید. ۹ - بازگشت به اسلامطلیحه با شنیدن خبر بخشیده شدن آن دو، به امید عفو، در ابیاتی عزم خود را مبنی بر بازگشت به اسلام به اطلاع ابوبکر رساند و از رفتار خود در گذشته عذر خواست. ابوبکر نیز با او مهربان شد و او را به مدینه دعوت کرد. چون طلیحه به مدینه رسید، ابوبکر درگذشته و عمر به خلافت رسیده بود. اما به روایت بلاذری، طلیحه به شام نرفت، بلکه به قصد عمره روانه مکه شد و سپس به مدینه رفت و اظهار مسلمانی کرد. به قولی نیز هنگامی که مسلمانان به شام رفتند، طلیحه را که مسلمان شده بود، نزد ابوبکر فرستادند. خلیفه عمر هنگام دیدار طلیحه، ضمن یادآوری اعمال گذشته وی، از جمله قتل دو تن از مسلمانان و ادعای نبوتش، او را سرزنش کرد. با این حال، توبه و بیعت او را پذیرفت و طلیحه از نو مسلمان شد. پس از آن، در مدینه اقامت گزید و سپس عمر او را به همراه سعد بن ابی وقاص به جبهه جنگ در عراق فرستاد. به روایتی، وی پیش از همراهی با مسلمانان در فتوحات عراق، نزد قوم خود بازگشت. ۹.۱ - روایتی دیگر از بازگشت به اسلامطلیحه تا زمان روی کار آمدن عمر در شام بود. سپس توبه کرد و مسلمان شد، با حالت احرام به مکه رفت، بعد از آن به مدینه آمد و اسلام خویش را اظهار کرد. وقتی عمر او را دید گفت: ای طلیحه من تو را بعد از این که عکّاشه و ثابت بن اقرم را کشتی دوست ندارم. طلیحه گفت: اکرمهما الله بیدی و لم یهنی بایدیهما. آنها کسانی بودند که خداوند کرامتشان (شهادت)، را به دست من بر آنها وارد کرد و مرا با دست آن دو خوار و ذلیل نکرد.» و به نقلی عمر به او گفت: وای بر تو! دو مرد صالح را کشتی. طلیحه گفت: ذانک رجلان سعدا بی و لم اشق علی ایدیهما...آن دو به دست من سعادتمند شدند و من به دست آنها اهل شقاوت نشدم. من در گمراهی بودم و امروز مسلمان شدهام. ۱۰ - شرکت طلیحه در فتوحاتبازگشت طلیحه به اسلام، واقعی بود. او که از شجاعت بالایی برخوردار بود، توسط عمر به منطقه عراق فرستاده شد تا در کار فتوحات شرکت کند. یعقوبی مینویسد: «عمر طلیحه را با سعد بن ابیوقاص به عراق فرستاد و به سعد دستور داد مسئولیتی به طلیحه واگذار نکند.» [۱۲۶]
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶.
طلیحه در نبرد نهاوند و قادسیه شرکت داشت.و در امر فتوحات بسیار کوشش کرد.(در جریان فتوحات به نام طلیحه بسیار بر میخوریم) برخی معتقدند او در نهاوند به شهادت رسید. [۱۳۱]
زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۳، ص۲۳۰، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۹، دوم.
همچنین بنا به نقلی عمر او را سرانجام به آذربایجان فرستاد و او در همان جا از دنیا رفت. یا نزد قبیله خویش بازگشت و همان جا از دنیا رفت. ۱۱ - دانش نظامی طلیحهبنابر برخی منابع، طلیحه در رأس سپاهی در جنگ قادسیه شرکت کرد و دلاورانه جنگید و با سرودن اشعاری سپاهیان را به جنگ تشویق کرد. در جنگ جلولاء، طلیحه سپاه پیاده مسلمانان را رهبری کرد. از طرفی، گفتهاند که عمر بن خطّاب به نُعمان بن مُقَرِّن، فرمانده مسلمانان در فتح نهاوند، دستور داده بود در مسائل جنگ از رأی و مشورت طلیحه، به سبب آگاهی وی از فنون جنگی، استفاده کند اما هیچ نوع فرماندهی را به او واگذار نکند. [۱۳۹]
ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، ج۴، ص۲۸۲، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
فتح نهاوند با تدبیر رزمی طلیحه به دست آمد. گفتهاند که طلیحه سوارکاری ماهر بود و در شجاعت با هزار سوار برابری میکرد. ۱۲ - عقایددرباره عقاید طلیحه اطلاعات کمی وجود دارد. وی میگفت فرشتهای به نام جبرئیل یا ذوالنون بر او وحی نازل میکند. سخنان کوتاهی که او به عنوان کاهن و به منزله وحی گفته، [۱۴۵]
ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، ج۴، ص۲۴ ۲۵، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
بیانکننده آمال و آرزوهای شخصی وی در باره حوادث و ماجراهای آن دوره بوده است و نشان میدهد که وی چگونه مردم را فریب میداده است. وی به مردم میگفت: «پروردگار هرگز نفرموده است صورت خود را به خاک بمالید و پشتهایتان را بالا گیرید. خداوند از شما رکوع و سجود نمیخواهد، بلکه میخواهد که او را ایستاده و نشسته یاد کنید». [۱۴۷]
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوحالبلدان، ج۱، ص۹۷، چاپ دخویه، فرانکفورت ۱۴۱۳.
۱۲.۱ - دلایل پذیرش عقایداحتمالاً با استناد به این گفته است که برخی مورخان متأخر نوشتهاند طلیحه مردم را از روزه و نماز معاف کرد و حتی ربا را نیز مباح اعلام نمود و به همین دلیل پیامبری وی را افراد قبیلهاش به آسانی پذیرفتند. [۱۵۰]
خواندمیر، ج۱، ص۴۴۹.
[۱۵۱]
بحریه اوچاوک، تاریخ پیامبران دروغین در صدر اسلام، ج۱، ص۹۴، ترجمه وهاب ولی، تهران ۱۳۶۴ش.
به نظر میرسد افزون بر اوضاع جزیرةالعرب پس از رحلت پیامبر، طلیحه به عنوان رئیس قبیله و شاعر و کاهن و جنگجو بودن، توانست طرفدارانی بهدست آورد. [۱۵۲]
بحریه اوچاوک، تاریخ پیامبران دروغین در صدر اسلام، ج۱، ص۹۵، ترجمه وهاب ولی، تهران ۱۳۶۴ش.
درباره بعضی روایات راجع به طلیحه تردید شده، نخست به دلیل اینکه پارهای از آنها درباره مسیلمه، از دیگر مدعیان پیامبری، نیز نقل شده و دوم اینکه ممکن است این روایات تحت تأثیر تعصبات خاصی، از جمله توجیه اعمال ابوبکر بر ضد طلیحه و حامیانش، ساخته شده باشند. بهعلاوه، برخی مورخان، به سبب خشمی که به پیامبران دروغین داشتهاند، بعضی عقاید و اعمال دور از واقعیت را به طلیحه نسبت دادهاند. [۱۵۳]
بحریه اوچاوک، تاریخ پیامبران دروغین در صدر اسلام، ج۱، ص۹۴، ترجمه وهاب ولی، تهران ۱۳۶۴ش.
۱۳ - وفاتتاریخ دقیق مرگ طلیحه معلوم نیست. بعضی نوشتهاند که وی در سال ۲۱ در جنگ نهاوند کشته شد، [۱۵۶]
ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، ج۴، ص۲۸۲، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
اما بنا بر روایاتی، او در سال ۲۴ در فتح قزوین شرکت داشت. [۱۵۸]
رافعی قزوینی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، ج۱، ص۱۱۲۱۱۳، چاپ عزیزاللّه عطاردی، بیروت ۱۹۸۷.
[۱۵۹]
رافعی قزوینی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، ج۱، ص۱۲۶، چاپ عزیزاللّه عطاردی، بیروت ۱۹۸۷.
به قولی نیز طلیحه به آذربایجان رفت و در آنجا، یا پس از بازگشت از آنجا، درگذشت. ۱۴ - فهرست منابع(۱) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۸. (۲) ابناثیر، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، چاپ محمدابراهیم بنا، محمداحمد عاشور و محمود عبدالوهاب فاید، قاهره ۱۹۷۳ـ۱۳۹۳/۱۹۷۰ـ۱۳۹۰. (۳) ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶. (۴) احمد بن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علیشیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱. (۵) عبدالرحمن بن علی بن جوزی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۶) ابنسعد، الطبقات الکبرى (بیروت). (۷) علی بن الحسن بن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علیشیری، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵. (۸) ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰. (۹) ابومحمد عبداللّه بن قدامه المقدسی، کتاب التوابین، چاپ جورج مقدسی، دمشق ۱۹۶۱. (۱۰) هشام بن محمد بن کلبی، جمهرةالنسب، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶. (۱۱) بحریه اوچاوک، تاریخ پیامبران دروغین درصدر اسلام، ترجمه وهاب ولی، تهران ۱۳۶۴ش. (۱۲) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰. (۱۳) احمد بن یحیی بلاذری، فتوحالبلدان، چاپ دخویه، فرانکفورت ۱۴۱۳. (۱۴) خواندمیر. (۱۵) ابوحنیفه احمد بن داود دینوری، الاخبارالطوال، قاهره ۱۹۶۰. (۱۶) عبدالکریم بن محمد رافعی قزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، چاپ عزیزاللّه عطاردی، بیروت ۱۹۸۷. (۱۷) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری. (۱۸) علی غلامی دهقی، جنگهای ارتداد و بحران جانشینی پیامبر (ص)، قم ۱۳۸۱. (۱۹) محمدابوالفضل ابراهیم و علیمحمد بجاوی، ایام العرب فیالاسلام، قاهره (مقدمه: ۱۳۹۳/۱۹۷۳). (۲۰) مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۹۱۶. (۲۱) محمد بن عمر واقدی، کتابالردة، چاپ یحیی جبوری، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۲۲) محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی، چاپ مارسدن جونس، قاهره ۱۹۶۶. (۲۳) یاقوت حموی. (۲۴) یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی. ۱۵ - پانویس۱۶ - منابعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «طلیحة بن خویلد اسدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۰۸. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «طلیحة بن خویلد بن نوفل»، ج۱، ص۷۲۷۹. ردههای این صفحه : درگذشتگان سال 21 (قمری) | رجال | صحابه | فتوحات | فرستادگان قبائل عرب به سوی پیامبر | مدعیان نبوت | مقالات پژوهه
|